این وبلاگ بچه هامه سارا و امیر...دوقولوها....من و بابای براشون مینویسیم همیشه تا وقتی بزرگ بشن بخوننش و لذت ببرن...انشالله زودتر ببینمشون...دلم براشون تنگ شده خیلییییییییییییییییی زیاد...الهی مامان و بابا فداتون بشن...
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
سلام سارا و محمد خوبید مامانی؟امروزامدم بهتون خبرخوب بدم...بابایی داره بوتیک باز میکنه و انشالله هفته بعد افتتاحیشه...قراره لباس مردونه و بچگونه پسرونه بفروشه...به بابایی گفتم هر چی خوشکل بیاره مغازش برا امیر هم بیاره و منم برای سارای عزیز مامانی از همینحا لباس خوشکل میگیرم...الان نمیگم اسم مغازش چیه انشالله بعدا بهتون میگم...
سلام بابایی خوبم خوبی عشق مامانی؟دلم خیلی برات تنگه عمرم به خدا...عزیزم خیلی خوشحالم که بلاخره داری میری سر کار....با امید موفقیت هم تو درست و هم کارت عزیز دل مامانی...مواظب خودت باش بابایی و زیاد هم به خودت سخت نگیر که خسته نشی...الان تو رفتی مغازه اخه هنوز کار داره و داری امادش میکنی ...خسته نباشی...
بابایی این سبد گل از مامانی و بچه هاس به خاطر مغازه...مبارک باشه...موفق باشی بابایی
سلام عزیزای مامانی خوبی؟دلم خیلی براتون تنگ شده مامانی...ببخشید مدتیه نیومدم براتون پیام بزارم اخه خیلی سرم شلوغ بود...یه عالمه امتحانداشتم مامانی...حالا خدا رو شکر دو روز پیش امتحاناتم تموم شد و تعطیلیم هم شروع شد اخه عید قربانه...10 روز به خاطر عید تعطیل هستیم...
دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان یکی از عیدای مسلمانانه که به یاد حضرت ابراهیم و پسرش حضرت اسماعیل، این روز رو خیلی از مسلمانای حهان حشن میگیرن تو این روز بعد از این که مردم تو مکه کاراشون رو به اتمام برسونن گوسفند سر میبرن و حاحی میشن دیگه...
راستی نمیدونم اگه بهتون گفتم یانه قرار بود من و بابا بزرگ و خاله فاطی بریم مکه امسال ولی قسمت نبود...بابایی بهم قول داده که انشالله اگه سال بعد قسمت شد با هم بریم ...
عیدتون مبارک عزیزای مامانی
عیدی تون رو نگه داشتم هر وقت ببینمتون انشالله بهتون میدمش...